روزی که عاشقت شدم ،نـــــه چتر داشتی ! نـــــه چمدون ! از کجا باید میفهمیدم که مســـــافری !؟

                                                          به آسبادچت خوش اومدید

خدا خیر بدهد کفش های بندی را…

که رفتنت را حتی دقیقه ای به تأخیر می اندازد…

+ تاریـــــــخ جمعه 9 تير 1391برچسب:, ساعــــت 14:52نویــــسنده ℳ Ơ ℌ Ⱥ Ԃ 乇 S 乇 ℍ |

من درد میکشم...

تو اما چشم هایت را ببنند!

سخت است بدانم میدانی و

بی خیالی..........!

+ تاریـــــــخ جمعه 9 تير 1391برچسب:, ساعــــت 14:52نویــــسنده ℳ Ơ ℌ Ⱥ Ԃ 乇 S 乇 ℍ |

وقت رفتن است همه چیز را جمع کردم,

              

      بجز صندلی تو

                             

                شاید که وقتی برمیگردی خسته باشی...

+ تاریـــــــخ جمعه 9 تير 1391برچسب:, ساعــــت 14:50نویــــسنده ℳ Ơ ℌ Ⱥ Ԃ 乇 S 乇 ℍ |

اشتباه از من بود

پر رنگ نوشته بودمت

به سختی پاک می شوی

اما پاکت میکنم!!!

 

+ تاریـــــــخ جمعه 9 تير 1391برچسب:, ساعــــت 14:48نویــــسنده ℳ Ơ ℌ Ⱥ Ԃ 乇 S 乇 ℍ |

زیرکی یک خانم معلم عاشق را ببنید!! ( عکس متحرک )

 

تا لود شدن کامل تصویر صبور باشید ...

 

این معلم یک فرمول را با گچ بر روی تخته سیاه می نویسد

به نظر شما مفهوم این فرمول چیست؟

 

زیرکی یک خانم معلم عاشق را ببنید!! ( عکس متحرک )-www.jazzaab.ir

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

زیرکی یک خانم معلم عاشق را ببنید!! ( عکس متحرک )-www.jazzaab.ir

 

 

شاید فرمول عشق همین باشد!

+ تاریـــــــخ جمعه 9 تير 1391برچسب:, ساعــــت 1:13نویــــسنده ℳ Ơ ℌ Ⱥ Ԃ 乇 S 乇 ℍ |

این تصویر، برگزیده ششمین جشنواره دو سالانه عکس مستند ونکور کانادا می باشد که منجر به سکوت یک دقیقه ای هیات داوری شد!
 
 
به این میگن یه عشق واقعی و خالصانه !+عکس-www.jazzaab.ir

+ تاریـــــــخ جمعه 9 تير 1391برچسب:, ساعــــت 1:7نویــــسنده ℳ Ơ ℌ Ⱥ Ԃ 乇 S 乇 ℍ |
بهش بگین ...
بگین بباره بارون ، دلم هواشو کرده
بگین تموم شدم من ، بگین که برنگرده

بهش بگین شکستم ، بهش بگین بُریدم

برهنه زیر بارون ، خرابُ درب و داغون
از آدما  فراری ، از عاشقا گریزون

بهش بگین شکستم ، بهش بگین بُریدم
+ تاریـــــــخ سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, ساعــــت 11:53نویــــسنده ℳ Ơ ℌ Ⱥ Ԃ 乇 S 乇 ℍ |
 
 

گاه می اندیشم،

 

خبر مرگ مرا با تو چه کس میگوید؟

 

آن زمان که خبر مرگ مرا

 

از کسی می شنوی، روی تو را

 

کاشکی می دیدم.

 

شانه بالا زدنت را،

 

                   - بی قید-

 

و تکان دادن دستت که،

 

                   - مهم نیست زیاد-

 

و تکان دادن سر را که،

 

                   - عجیب! عاقبت مرد؟

 

                                    - افسوس!

 

- کاشکی میدیدم!


 

من به خود میگویم:

 

                  "چه کسی باور کرد

 

                  "جنگل جان مرا

 

                  " آتش عشق تو خاکستر کرد؟؟

+ تاریـــــــخ سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, ساعــــت 11:52نویــــسنده ℳ Ơ ℌ Ⱥ Ԃ 乇 S 乇 ℍ |

عکس های عاشقانه جدید بدون آرم

سر کلاس درس معلم پرسید:هی بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟

 

هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان لنا یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا ۳ روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض لنا ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید و

 

گفت:لنا جان تو جواب بده دخترم عشق چیه؟ 

 

شکلک های محدثه

 


ادامه مطلب
+ تاریـــــــخ سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, ساعــــت 11:50نویــــسنده ℳ Ơ ℌ Ⱥ Ԃ 乇 S 乇 ℍ |


سکـــــــــــوت می کنم و عشــــــق در دلم جاری است ...

این شگفت انگیزترین نوع خویشتن داری ست ... !


 


این بار منم که مسافر جاده ی رفتن

و برنگشتن شدم ...

افسوس که هرگز باور نکردم ؛

غریبه همیشه غریبه است

حتی اگر مثل تو مهربان باشد ...







+ تاریـــــــخ سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, ساعــــت 11:49نویــــسنده ℳ Ơ ℌ Ⱥ Ԃ 乇 S 乇 ℍ |

خدایــا!


آخرش نفهمیدم اینجایی که هستم


    تقدیر من است یا تقصیر من !!


 

       

 

حس می کنــم باید کارگــردان می شــدم!


هر کسی به من میرسد بازیگــــــر است ...


+ تاریـــــــخ سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, ساعــــت 11:49نویــــسنده ℳ Ơ ℌ Ⱥ Ԃ 乇 S 乇 ℍ |

شاید آن روز که سهـــــــراب نوشت :

خبری از دل پُردرد گل یاس نداشت ...

بایداینطور نوشت :

هر گلی هم باشی چه شقایق !

چه گل پیچک و یاس !

زندگی اجباریست !

زندگی در گرو خاطرهاست ...

فاصله تلخ ترین خاطرهاست ...

+ تاریـــــــخ سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, ساعــــت 11:47نویــــسنده ℳ Ơ ℌ Ⱥ Ԃ 乇 S 乇 ℍ |



 

پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر

پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد… دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد!

+ تاریـــــــخ سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, ساعــــت 11:46نویــــسنده ℳ Ơ ℌ Ⱥ Ԃ 乇 S 乇 ℍ |

تو میروی و من فقط نگاهت میکنم،

 

 تعجب نکن که چرا گریه نمیکنم،

 

 بی تو یک عمر فرصت برای گریستن دارم

 

                 اما

 

برای تماشای تو همین یک لحظه باقی است ..... 

 

+ تاریـــــــخ سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, ساعــــت 11:46نویــــسنده ℳ Ơ ℌ Ⱥ Ԃ 乇 S 乇 ℍ |

گفت: می خوام برات یه یادگاری بنویسم

گفتم: كجا؟

گفت : رو قلبت


 

گفتم مگه میتونی ؟


 

گفت : اره سخت نیست ‌‌ آسونه


 

گفتم باشه بنویس تا همیشه یادگاری بمونه


 

یه خنجر برداشت گفتم این چیه ؟


 

گفت : هیسس


 

ساكت شدم گفتم : بنویس چرا معطلی


 

خنجرو برداشت و با تیزی خنجر نوشت دوستت دارم دیوونه اون رفته ؟ خیلی وقته؟ كجا ؟


 

نمیدونم اما هنوز زخم خنجرش یادگاری رو قلبم مونده...

 

+ تاریـــــــخ سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, ساعــــت 11:44نویــــسنده ℳ Ơ ℌ Ⱥ Ԃ 乇 S 乇 ℍ |
صفحه قبل 1 ... 34 35 36 37 38 ... 40 صفحه بعد