روزی که عاشقت شدم ،نـــــه چتر داشتی ! نـــــه چمدون ! از کجا باید میفهمیدم که مســـــافری !؟
|
آدم دلتنگ حرف حالی اش نمی شود...
پس لطفا برایش فلسفه نبافید...
خدایا....
یه بار شد بگی ای کسانی ایمان اوردید...
حالتون چطوره؟؟؟؟
خواستم چشم هایش را از پشت بگیرم...
دیدم طاقت اسم هایی را که می گوید ندارم...
بعضی ها به ما نمیخوردن !
ما جا خالی دادیم خوردن به شما !
مبارکتون باشه !
آهااااای غریبه :
از اون دیوار ترک خورده و کوتاه رفاقت فاصله بگیر ،....
بارها به روی من ریخته است !....
تویی که فکر میکنی خیلی خاصی :
نبودنت هم مثله بودنت عادت میشه ؛ شک نکن !!!
خیلی وقتها خیلی دیر آدمهای اطرافت را میشناسی …
آونوقت تازه یاد میگیری به خیلی ها بگویی “لطفا جلوتر نیا”
یکی بود لامصب با صد نفر بود …
به پشتکارش تبریک میگم !
به بعضی ها باید گفت :
عزیزم من پین کد نیستم که بهت سه بار فرصت بدم …
اونیکه شما سنگشو به سینه میزنی ....
ما سالهاست تو حموم به پاهامون میزنیم … آره ه ه ه …
گفتم که در جریان باشی !
اونی که دستش دور گردن شماست......
قلادش دست ما بود....
خوب پارس نکرد... ولش کردیم.... اره گلم....
آنکه رفت ....،
به حُرمت آنچه با خود بُرد.....
حــَق ِ بازگشت…..ندارد.....
نیازمندی ها....
یه دلیل خوب برای زندگی کردن نیازمندیم....
باز باران با ترانه
میخورد بر بام خانه
خانه ام کو خانه ات کو ؟
آن دل دیوانه ات کو ؟
روزهای کودکی کو ؟
فصل خوب سادگی کو ؟
یادت آید روز باران ؟
گردش آن روز دیرین ؟
پس چ شد دیگر کجا رفت ؟
خاطرات خوب و رنگین ؟
در پس آن کوی بن بست
در دل تو آرزو هست ؟
کودک خوشحال دیروز ..
غرق در غم های امروز...
یاد باران رفته از یاد
آرزوها رفته بر باد...
باز باران باز باران
میخورد بر بام خانه
بی ترانه
بی بهانه
شایدم گم کرده خانه...
خدایا با من بازی نکن.....
من اصولا همبازی خوبی نیستم....
به قصد پرواز...
تجربه کردم سقوط را …
هی رفیق!!!
زمان است که وفاداری تو را ثابت میکند ، نه زبان …